سورنا

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۲۴ ب.ظ

امان از دست...

چندبار به سمت قلم و کاغذ رفتم که شروع کنم به نوشتن، به گفتن... اما پشیمان شدم. با خودم در جدال بودم که نکند از روی یه ناراحتی زودگذر شروع به نقد کردن رفتار عده‌ای کنم و بعد این نقد درون گفتمانی از نظر برخی تخریب و تضعیف محسوب شود اما به نظرم امروز وقت حرف زدن است...

من نمی‌دانم عده‌ای از دوستان هم جبهه‌ای ما به کدام هنر نداشته خودشان افتخار می‌کنند؟

با چه اجازه‌ای انگشت اشاره خود را به نشانه، خطابی توهین آمیز به سمتی نشانه می‌روند و شروع به شماتت می‌کنند؟ برخی ارزش‌ها، باورها و اعتقادات یک ملت را مصادره می‌کنند و یک حلقه بسته‌ای ایجاد و لحظه به لحظه فضا را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کنند و کم کم تعامل با اقشار مختلف مردم را قطع  و مانند کبک سرشان را زیر برف می‌کنند! معلوم نیست تا کی می‌خواهند با یک نگاه یا برخورد، بهشتی یا جهنمی بودن افراد را تعیین کنند؟

این حرفها، حرفهای دیروز و امروزم نیست بلکه سالهاست رفتار انحصارگرایانه بعضی دوستان مرا با قوانین نانوشته جدیدی آشنا کرده است.

در دوره دانشگاه، در سر کلاس برخی استادها که به بهانه آزادی بیان همه چیز را به سخره می‌گرفتند و گستاخانه شروع به هتاکی می‌کردند، بلند می‌شدم و در حد توان خودم شروع به دفاع می‌کردم... کلاس تمام می‌شد و حالا نوبت شنیدن حرف از خودی‌ها بود(ما هم از خودی حرف می‌شنویم، هم از غیرخودی) که چرا شأن چادر را زیر سوال بردم و کاری کردم که نامحرم صدایم را شنیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (انگار بلند شدم...) و چرا ساکت سرجای خودم ننشستم و با متانت رفتار نکردم تا تنها نظاره‌گر هرزه‌گویی‌های یک وطن فروش باشم و در بهترین حالت ممکن همان دوستان شماتت کننده در مقابل حرفهای استاد، آهسته زیر لب زمزمه می‌کردند: استغفرالله!!!(واقعاً خسته نباشند.) اما من زمزمه کردن را نیاموخته بودم و مسلمانی خودم را فریاد می‌زدم. بچه‌های دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی به خوبی با جو حاکم بر آنجا آشنایی دارند، بحث ما در کلاس‌ها، دفاع از ولایت فقیه نبود بلکه باید ثابت می‌کردیم که امام حسین (علیه السلام) شورشی نبوده است و...

بله دوستان به اصطلاح خر حزب اللهی؛ آفرین به شما که ساکت می‌نشینید تا شأن و منزلت یه بانوی... را نشان دهید!

آفرین که صدایتان را نامحرم تا کنون نشنیده!

هر چه شما بیشتر سکوت کنید ما باید بلندتر فریاد بزنیم و اینگونه بهشت بر شما واجب می‌شود و کفه گناهان ما سنگین تر...

در حدود این پنج سالی که با این جماعت مذکور آشنا شده‌ام باید اعتراف کنم که جز ریا و تزویر مشخصه دیگری نیافتم،

حیف عنوان حزب اللهی !

کلاً عادت کرده‌ام؛

 به سلام‌های بی جواب( البته تا جایی که بنده کم سواد می‌دانم، سلام کردن مستحب و جوابش واجب است.)

به شنیدن حرفهای تلخ، البته موقع کربلا و مکه رفتن خوب حلالیت می‌طلبند اما وقتی می‌آیند باز همه چیز تکرار می‌شود!

به سنگینی نگاه‌هایشان( به خاطر شیطنت‌ها و خنده‌های گروهی*، ما، البته!!! خب مهربون‌ترهم میشه تو این موقعیت‌ها برخورد کرد،  خوبه ما هم مثل گونی سیب‌زمینی نشستن شما رو مسخره کنیم یا....)

بله دوستان شما و هم فکرانتان باید تا آخرت شرمنده حرفهای بدون عمل خود باشید، شما فقط حرف زدن و بیرون گود نشستن را خوب بلد هستید و ریا کارید و در پشت ریش و تسبیح و چادر خود پنهان می‌شوید و در میدان نبرد یا غایب هستید یا زن صفت وارد می‌شوید و بویی از مردانگی و جوانمردی نبرده‌اید.

یک بار فقط یک بار بر سر سجاده نمازتان بنشینید(ماها که اهل نماز و... نیستیم!!) و فکر کنید با حرفهایتان دل چند نفر را شکسته‌اید؟ چند نفر را از دین زده کرده‌اید؟ دین را به چند نفر اشتباه معرفی کرده‌اید؟ بنا به فرموده رهبری، جذب حداکثری کرده‌اید یا حداکثر تلاش خودتان را  برای دفع افراد کرده‌اید؟

من وقتی وارد جمع شما شدم غریبه بودم و ناآشنا و... نشانی از مهمان نوازی ندیدم... اما این رسم دین داری نیست...

"همه حرف خوب می‌زنند، اما کی خوبه این وسط؟ بد و خوبش با شما، ما که رسیدیم ته خط!"

پ.ن: نگران نباشید بچه‌ها، گزارش رفتن به جشن تولد دکتر سلام رو ندادم!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۴
فطرس سورنا

نظرات  (۸)

 ۲۲ اردیبهشت ۹۳، ۱۵:۵۲:۱۹ ))

salam
fekr nemikoni k etelaate ziyadi to webloget dari va momkene khatarnak bashe?
daghighan webloget hamonjoriye k ostad mige nabayad onjori bashe

in weblog ro hame mikhonan

motesefane shode patoogh

 

سلام دوست عزیز

تشکر از نکاتی که فرمودید، فقط چند نکته:

1. اگر لطف کنید و خودتون رو معرفی بفرمایید خوشحال می‌شم.

2.قصد بنده هیچگاه راه انداختن پاتوق نبوده و نیست.

3.سعی من بر این بوده اطلاعات خصوصی در اینجا آورده نشود.

4.هیچ وقت اصراری نداشتم برای اینکه دوستان به وبلاگ من سر بزنند و باید بگم اکثر دوستان من اصلاً نمی‌دانند که من وبلاگ دارم

5. به بعضی دوستان گفته‌ام که از گذاشتن بعضی از حرفهای خصوصی جلوگیری کنند حتی در پست خصوصی.

6. بنده هم می‌دانم همه(!) وبلاگ را می‌خوانند، پس تا جایی که امکان داشته از گذاشتن پست... خودداری کردم، بازهم  اگر در مورد مطلب خاصی احساس نگرانی می‌کنید، بفرمایید تا بنده حذف کنم مطلب مورد نظر را.

7. خواهش می‌کنم اگر نظر خصوصی ارسال می‌فرمایید یک راه ارتباطی هم برای گرفتن جواب خود در نظر بگیرید.

8. در بیشتر مواقع بعضی دوستانی که نظر می‌گذارند به طور خصوصی و انتقاداتی را مطرح می‌کنند درباره اندیشکده، واقعاً کمک می‌کنند به فهمیدن نقاط ضعفی که احتمالاً وجود دارد

9. دوستانی که نظر می‌گذارند لطفاً ملاحظه بفرمایند.

با تشکر از احساس نگرانی شما.

 

 

سلام مریم جان
ببین این دختره جواب نمیده خودم منشیشم جواب میدم.
عزیزم چرا راهت نمی دادن؟ ما شدیدا به نیرو احتیاج داشتیم شما لب تر می کردی ما ردیفش می کردیم. ولی دمش گرم اونی که بهت اطلاع رسانی کرده، خدایی هر چی فکر می کنم این حرف در جمع عده ای معدود گفته شد! ( منظورم همون کناره گیریه اس)
بعدشم من اعتراض دارم همه حق بچه های منو، بچه های ایشون گرفتن.
بعد بعدشم جات خالی بود. نبودی ببینی بچه ها چه حسابی از استاد می بردن همه موش شده بودن!

در نهایت سورنای عزیز (!) رفیق روزت مبارک. ( خدایی چقدر خوشحالی یه دوستی مثل من داری؟)
پاسخ:

سلام

منم کنجکاوم بدونم از کجا این حرف پخش شده؟ با خبرنگار جماعت دوست شدن این عواقب رو هم در پی داره!!!!!!!!! اصلاً خبرنگار می‌بینی باید با شک بهش نزدیک بشی!!(می‌دونم که می‌دونید شوخی کردم و بدون شک پشت هر شوخی یه حرف جدی هست!)

خوشم میاد آخوند سر کلاس تربیت کردی... بابا شاگردت رفته بالا منبر پایین نمیاد من چکار کنم؟؟؟؟؟؟( اندازه 5 نفر حرف زد!!!)

 نصف حرف بچه‌هام موند... ناراحت شدند، باید از دلشون دربیارم!

روز شما هم مبارک.

بابت داشتن همه دوستان خوب اول؛ شکر خدا بازم شکر خدااااا...

سلام
دیشب آمارتو گرفتم دیدم گلللللل کاشتی واسه روز معلم زنگ زدم خسته نباشید بگم که خاموش بودی پس الان میگم.
خیلی دوست دارم فیلم بچه هاتو ببینم.حیف ما رو راه نمیدادند.دست چوچانگم از پشت بستی!
دوستم میگفت شنیده که گفتی که داری کاراتو میکنی که اگه از اندیشکده رفتی خیالت راحت باشه و افسوس نخوری منم گفتم فلانی گل خورده!تازه اول کارت هست.کیه که ندونه حرف اول و تو استراتژی برای کودکان خودت میزنی.پس بیخود حرف نزن.
درامان خدا...
روزت مبارک.
پاسخ:

سلام

من غلط بکنم حرف اول و تو استراتژی برای کودکان بزنم تا استاد هستند. خواهش می‌کنم اصلاً این حرف و نزنید می‌دونم از روی محبت هست اما بین بچه‌ها ایجاد کدورت و تفرقه می‌کنه و باعث ناراحتی میشه. اصلاً اسمی از من نیارید، خواهش می‌کنم بچه ها! به هر حال یه سری حرفها از دور و نزدیک به گوش من میرسه و من متنفرم از وارد حاشیه شدن. اگر هم کاری صورت گرفته در درجه اول برای رضای خدا و بعد برای خوشحال شدن استاد بوده و نیت دیگه‌ای واقعاً نبوده... باور کنید.

کی به شما آمار داده؟ حرف رفتن من واقعاً خصوصی و تو یه جمع دوستانه زده شده(احتمالاً صدای ما بلند بوده!) و البته منظور من این بوده که تا فرصت هست آدم باید قدر فردی که دوست داره رو بدونه و هر کاری میتونه انجام بده واسه خوشحال کردنش و اجازه نده زمان از دست بره و اون موقع جز افسوس خوردن کاری نمیشه کرد... که افسوس خوردن هم بی فایده هست. کلاً دوست ندارم آرزو به دل بمونم. (البته من از اول هم گفتم تنها حوزه کاری من استراتژی برای کودکان هست و هیچ‌وقت این جبهه رو خالی نخواهم کرد، انشاالله! اما تا جایی که بشه فعالیت خودم رو در سایر حوزه‌ها به حداقل خواهم رساند!) 

ورود برای عموم آزاد آزاد بود من دوست نداشتم کسی بخواد بیاد اما راهش ندن.

زهرا واقعاً زحمت کشید... یه دنیا ممنون زهرا جااااااان هم چنین خانم‌ها:

سحر اخوان

فاطمه زند

نعیمه موحد

ساره نژاد‌حیدری

نسترن اختیارپور

سعیده کلهر و

...(کسانی که بودند و نبودند... حرف زدند و نزدند... کمک کردند و نکردند... در کل همه!!!)

از همین تریبون(!) ازشون قدردانی می‌کنم. خیلی خوشحالم که دوستانی به خوبی شما دارم... (آقا آدم باشید و حرف بیرون از حلقه نبرید. می‌دونم راز دارید گفتم باز تأکید کنم، ضرر نداره.)

یه کم این چند وقت ریتم اخلاقم ناموزون میزنه... می‌خوام یه کوچولو استراحت و البته زندگی کنم... فقط همین!

راستی من همیشه تلاشم این بوده در دسترس باشم حتی خوابم باشم تلفن بچه‌ها رو جواب می‌دم(!) با عرض معذرت شارژ گوشی خالی و خاموش شده بود!

تشکر فرااااااااااااااااوااااااااااااااان.

 

عاشقتونم چه حواستون به اطراف جمع بوده من که اینقدر به تولد پرداختم و تو کف آیی مجری بودم با اون اجرای دکتر سلامیش که اصن نفهمیدم اینقدر تذکر خوردیم نمیدونم شاید پوستم کلفت شده دیگه اصن نمیبینم ونمیشنوم تذکرات رو 
بیخیال خودمون رو عشق است چه حالی کردیم
پاسخ:
سلام
بله
بله
بله
صد البته ما هم عاشق شما هستیم!!!!
شما راحت باش... خوش باش ...
اصلاً به یاد ندارم جایی باهم باشیم و به ما بد بگذره...
آخه آدما خیلی پیچیده هستند. نمی‌گم گرگ باشیم چون گرگ بودن ارزش نیست اما زیاد هم آدم نباید خوب باشه... ملت ظرفیت ندارند!
 
خخخخخخخخخخخ
بچه ها عکسا رو دیدم فقط وروجک و سحرخیز یکم سوختن.....
و دیگر هیچ
پاسخ:
احتمالاً عکاس روزنامه آرمان بوده که انقد ناجوانمردانه از ما عکس گرفته!
پرچم فرمانده بالاست...
باید بگم هیچ گونه نگزانی وجود نداره چون ما اصلا از زفتارمون پشیمون نیستیم و اتفاقا افتخار می کنیم چون ما جزو معدود افرادی بودیم که متوجه بودیم در یک جشن تولد حضور داریم نه مراسم رسمی خود دیوار پنداری!!!( زهرا جان یادت رفت کسی جای کس دیگه رو غصب نکرد ما برکت مبنا عمل کردیم)

اثلاً ما بین اون عده ی مأدود بی صوات که از جای مأدود طقضیه می شن هم محجوریم!!!
 و باز هم ما به هر دو شق اش افتخار می کنیم.و دوست من به قول بزرگترمون لبو فروش و ذاننده تاکسی بودن مرد می خواد و الا استاد دانشگاه شدن و حتی دیپلمات شدن هم کاری نداره. با یکم خنده !!!! حله
برای امر به معروف و نهی از منکر قدم اول اینه که این دو مفهوم رو خوب بشناسی که مطابق معمول دوستان متدولوژیستن و فقط در گفتنش حرفه ای تشریف دارن...
پاسخ:
سلام
 قشنگ معلومه با من گشتی‌ها!!!
3 صندلی با 7 نفر آدم واقعاً هم برکت مبناست!!!!!!!
دوستان بروند اول اخلاااااااااااااااااااااق یاد بگیرند بعد ادعای مسلمااااااانی کنند...

سلام

شماتت های ریاکاران تلخ و گزنده است....
اما بچه ها
نکند که از لج آنها از اصول خود فاصله بگیریم!
مفاهیمی همچون ولایت مدار، بسیجی، حزب اللهی و... عبارات مقدسی هستند که باید از دست ریاکاران پس گرفته شوند؛ نباید عقب نشینی کرد؛ نباید گذاشت حلقه دین مداری سلیقه ای شود....که البته این خطر برای خودمان هم هست.

یا علی؛ موفق باشی دوست پرشور
پاسخ:
سلام عزیزم
کاملاً موافقم.
خودمون ریاکار نشیم، صلوااااااااااااات
سلام دوست و همدردم!
ما عادت کردیم به توهین شنیدن و پس از اندکی طلب حلالیت خواستنشون . برخی از این دوستان به قدری حلقه به اصطلاح ولایت مداری رو تنگ می کنند که خود حضرت آقا هم به زور توش جا میشن!
یه عده از آقایون که ادعای غیرت مندیشون میشه و روز شهادت فاطمه زهرا (س) کلی گریه و زاری می کنن، موقعی که باید نمود عملی غیرتشون رو نشون بدند پیداشون نیست و خودشون رو پستوی بسیج قائم میکنن ( منظورمو خودت میفهمی)
دخترامونم از کل دین فقط چادرشو فهمیدند و بس. اگه جلوشون کل مملکت و دین رو بشوری به رسم ادب و متانت سکوت پیشه می کنند. یکی نیست بگه اصلا اگه قراره نقش دیوارو بازی کنی بیخود کردی اومدی دانشگاه . بشین تو خونه . خودمونم چند درصد دخترای ما به خاطر تحصیل علم میان دانشگاه؟ غیر از اینه که بنابر عرف میان و البته درس خوندن بهتر از بیکاریه!
حرف زیاد است و مجال کوتاه .( حرف که نه درد دل)
پ. ن: ای خدا بگم چیکارت کنه! هر آتیشی تو سوزوندی همه فکر کردن من بدبختم! بنده نقش دیوار دفاعیو داشتم. همه چشم غره ها سمت من حواله می شد. ( تازه صندلیمم غصب کردی استثمارگر)
بگم؟ بازم بگم؟


پاسخ:
سلام
دیگه دیگه... بالاخره از نعمات کنار بنده نشستن برخورد با چنین ترکش‌هایی است! (الهی بمیرم، سپر بلای من شدی)
من که دیگه استاد شدم کار خودمو می‌کنم و بعد سریع مستتر می‌شم!
بازم ببخشید دیر رسیدم و ممنون که شادی‌هاتون رو با من تقسیم کردید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی