سورنا

جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

هیهات منا الذلة

هنوز هم حال و هوای محرم در وجودم هست...

و باز حرف از تکرار تاریخ و تنها ماندن حسین (علیه السلام) در معرکه!

یزید زمان با مستی و دهانی که بوی شراب می‌دهد، مستانه دم از دین می‌زند و در لباس پیامبر، تیشه به ریشه دین و با پوزخندی یاران حسین (علیه السلام) را به سخره می‌گیرد و لحظه لحظه عرصه را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کند و ساده لوحانه می‌پندارد در این سرزمین کسی از مرگ می‌ترسد و با ذلت در پی دنیا و ظاهر دلفریب آن است.

چند وقتیست؛ که در دلت غوغایی برپا شده و جدال بین ماندن و رفتن اوج می‌گیرد!

چند وقتیست؛ که از حرفهای مردم شام، از طعنه‌ها و زخم‌ زبان‌ها به تنگ آمده‌ای!

چند وقتیست؛ که معجرت را از سر کشیده‌اند و آبرویت را در بازار شام به حراج گذاشته‌اند!

چند وقتیست؛ که کبودی سیلی حرامیان روی صورتت به یادگار مانده‌است!

چند وقتیست؛ که کودکان را در آغوش می‌گیری تا یزیدیان دندان به دریدنشان تیز نکنند!

چند وقتیست؛ که قامتت خمیده اما باید زنده بمانی!

چند وقتیست؛ که دلت هوای غیرت عمویت عباس (علیه السلام) را کرده‌است!

عباس(علیه السلام)؛

امان‌نامه را آورده‌اند، از حسین (علیه السلام) بگذر...

اما دل اهل حرم به وفای عمویم عباس(علیه السلام) گرم است.

با فریاد « هل من ناصر ینصرنیاستاد، به خود می‌آیم

در دلم غوغاست... چراغ‌ها خاموش می‌شود، انتخاب با توست

می‌مانی یا می‌روی؟

دلم هوای وفای عمویم عباس (علیه السلام) را کرده‌است

می‌مانم و لب از گله و شکایت می‌بندم!

می‌مانم و زخم طعنه‌ها و نیش زبان‌ها را به جان می‌خرم!

می‌مانم تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون می‌جنگم!

می‌مانم تا در قیامت شرمنده مادرم، حضرت زهرا (سلام الله علیها) نباشم

تا آخر ایستاده‌ام

یا اباالفضل‌العباس

۳۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۸:۴۳
فطرس سورنا
پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ

دلتنگی...


چند وقتیست، دلم تنگ
" محرم" شده است...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۰
فطرس سورنا
سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ

نقطه، سر خط...

همیشه از نو شروع کردن رو دوست داشتم...

پس؛

نقطه.

سر خط...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۰:۳۰
فطرس سورنا
پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۵ ب.ظ

رهبر

زنگ تفریح به صدا درآمد و بچه‌ها یک به یک کلاس را ترک کردند. مشغول پاک کردن نوشته‌های روی تخته بودم که احساس کردم یکی از بچه‌ها آرام در کنارم ایستاده و منتظر است. تا متوجه نگاهم شد با خنده گفت: خانوم، کمک نمی‌خواید؟ با خنده گفتم دیر رسیدی، تموم شد!

آهسته گفت: خانوم! من یه سوال گوشه ذهنم است...

 با خنده گفتم: بفرمایید در‌خدمتم.

بی معطلی پرسید: اگر دشمن بیاید و بخواهد جان شما یا رهبر را بگیرد، ترجیح می‌دهید جان چه کسی را نجات بدهید؟ خودتان یا رهبر؟ با یقین کامل پاسخ دادم: شک نکن جان رهبر را! با تعجب گفت: خااااااااانوم...!؟؟

از اینکه حدود 20 دقیقه باهم صحبت می‌کردیم تا به جواب برسیم بگذریم... از نگاه‌های پرسوالش بگذریم... از زبان شیرین کودکانه‌اش با روحیه مردانه‌اش بگذریم... در پایان با کنجکاوی پرسیدم: حالا اگر دشمن بیاید و بخواهد جان ما یا رهبر را بگیرد، به نظر شما باید جان چه کسی را نجات بدهیم؟

با خنده کودکانه‌ای گفت: رهبر!

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۵
فطرس سورنا
پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۲۴ ب.ظ

امان از دست...

چندبار به سمت قلم و کاغذ رفتم که شروع کنم به نوشتن، به گفتن... اما پشیمان شدم. با خودم در جدال بودم که نکند از روی یه ناراحتی زودگذر شروع به نقد کردن رفتار عده‌ای کنم و بعد این نقد درون گفتمانی از نظر برخی تخریب و تضعیف محسوب شود اما به نظرم امروز وقت حرف زدن است...

من نمی‌دانم عده‌ای از دوستان هم جبهه‌ای ما به کدام هنر نداشته خودشان افتخار می‌کنند؟

با چه اجازه‌ای انگشت اشاره خود را به نشانه، خطابی توهین آمیز به سمتی نشانه می‌روند و شروع به شماتت می‌کنند؟ برخی ارزش‌ها، باورها و اعتقادات یک ملت را مصادره می‌کنند و یک حلقه بسته‌ای ایجاد و لحظه به لحظه فضا را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کنند و کم کم تعامل با اقشار مختلف مردم را قطع  و مانند کبک سرشان را زیر برف می‌کنند! معلوم نیست تا کی می‌خواهند با یک نگاه یا برخورد، بهشتی یا جهنمی بودن افراد را تعیین کنند؟

این حرفها، حرفهای دیروز و امروزم نیست بلکه سالهاست رفتار انحصارگرایانه بعضی دوستان مرا با قوانین نانوشته جدیدی آشنا کرده است.

در دوره دانشگاه، در سر کلاس برخی استادها که به بهانه آزادی بیان همه چیز را به سخره می‌گرفتند و گستاخانه شروع به هتاکی می‌کردند، بلند می‌شدم و در حد توان خودم شروع به دفاع می‌کردم... کلاس تمام می‌شد و حالا نوبت شنیدن حرف از خودی‌ها بود(ما هم از خودی حرف می‌شنویم، هم از غیرخودی) که چرا شأن چادر را زیر سوال بردم و کاری کردم که نامحرم صدایم را شنیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (انگار بلند شدم...) و چرا ساکت سرجای خودم ننشستم و با متانت رفتار نکردم تا تنها نظاره‌گر هرزه‌گویی‌های یک وطن فروش باشم و در بهترین حالت ممکن همان دوستان شماتت کننده در مقابل حرفهای استاد، آهسته زیر لب زمزمه می‌کردند: استغفرالله!!!(واقعاً خسته نباشند.) اما من زمزمه کردن را نیاموخته بودم و مسلمانی خودم را فریاد می‌زدم. بچه‌های دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی به خوبی با جو حاکم بر آنجا آشنایی دارند، بحث ما در کلاس‌ها، دفاع از ولایت فقیه نبود بلکه باید ثابت می‌کردیم که امام حسین (علیه السلام) شورشی نبوده است و...

بله دوستان به اصطلاح خر حزب اللهی؛ آفرین به شما که ساکت می‌نشینید تا شأن و منزلت یه بانوی... را نشان دهید!

آفرین که صدایتان را نامحرم تا کنون نشنیده!

هر چه شما بیشتر سکوت کنید ما باید بلندتر فریاد بزنیم و اینگونه بهشت بر شما واجب می‌شود و کفه گناهان ما سنگین تر...

در حدود این پنج سالی که با این جماعت مذکور آشنا شده‌ام باید اعتراف کنم که جز ریا و تزویر مشخصه دیگری نیافتم،

حیف عنوان حزب اللهی !

کلاً عادت کرده‌ام؛

 به سلام‌های بی جواب( البته تا جایی که بنده کم سواد می‌دانم، سلام کردن مستحب و جوابش واجب است.)

به شنیدن حرفهای تلخ، البته موقع کربلا و مکه رفتن خوب حلالیت می‌طلبند اما وقتی می‌آیند باز همه چیز تکرار می‌شود!

به سنگینی نگاه‌هایشان( به خاطر شیطنت‌ها و خنده‌های گروهی*، ما، البته!!! خب مهربون‌ترهم میشه تو این موقعیت‌ها برخورد کرد،  خوبه ما هم مثل گونی سیب‌زمینی نشستن شما رو مسخره کنیم یا....)

بله دوستان شما و هم فکرانتان باید تا آخرت شرمنده حرفهای بدون عمل خود باشید، شما فقط حرف زدن و بیرون گود نشستن را خوب بلد هستید و ریا کارید و در پشت ریش و تسبیح و چادر خود پنهان می‌شوید و در میدان نبرد یا غایب هستید یا زن صفت وارد می‌شوید و بویی از مردانگی و جوانمردی نبرده‌اید.

یک بار فقط یک بار بر سر سجاده نمازتان بنشینید(ماها که اهل نماز و... نیستیم!!) و فکر کنید با حرفهایتان دل چند نفر را شکسته‌اید؟ چند نفر را از دین زده کرده‌اید؟ دین را به چند نفر اشتباه معرفی کرده‌اید؟ بنا به فرموده رهبری، جذب حداکثری کرده‌اید یا حداکثر تلاش خودتان را  برای دفع افراد کرده‌اید؟

من وقتی وارد جمع شما شدم غریبه بودم و ناآشنا و... نشانی از مهمان نوازی ندیدم... اما این رسم دین داری نیست...

"همه حرف خوب می‌زنند، اما کی خوبه این وسط؟ بد و خوبش با شما، ما که رسیدیم ته خط!"

پ.ن: نگران نباشید بچه‌ها، گزارش رفتن به جشن تولد دکتر سلام رو ندادم!

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۴
فطرس سورنا
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ

ترین‌های 1392

سال 92 هم گذشت با تمام خاطرات تلخ و شیرینش و اندوختن تجربه‌هایی ارزشمند برای ادامه مسیر پر حادثه زندگی...در این روزهای پایانی می‌خواهم مروری داشته باشم بر برخی از رویدادهایی که از پیش چشممان گذشت و شاید ما از کنارش ساده گذشتیم:

شوک دکترین سال: انتخاب حسن فریدون به عنوان رئیس جمهور ایران که هنوز هم پس لرزه‌های این شوک در چهره حسن فریدون به خوبی قابل مشاهده است.

بی‌غیرت‌ترین وزیر سال: ظریف به خاطر اینکه با ظرافت کامل عزت ایران را به یک خنده و کرشمه اشتون فروخت...

بی‌معناترین واژه سال: اعتدال

بی مزه‌ترین خنده سال: بازهم، ظریف!

مترسک ترین مرد(!) سال: حسن فریدون که نه سرهنگه نه حقوقدان کلاً هیچی نیست، دکوره!

موذی‌ترین حشره سال: موجود ناشناخته‌ای بنام رفسنجانی که اولین بار در باغ‌های پسته رفسنجان دیده شده‌است و پدر ملت را درآورده...

بهترین برنامه اقتصادی سال: پخش سبد کالا با چندین کشته و حفظ شأن و کرامت انسانی توسط دولت تسلیم و افول!

مسخره ترین زن سال: ابتکار به خاطر جهانی شدنش برای بی ابتکاریش!!!! (تشریفات دیگه، بچه گول می‌زنن، ایناهم لب و لوچه آویزون اون ور آب و...)

زن شایسته سال: خانم مریلا زارعی که کلاً سنگ تمام گذاشت.

 بی نظم‌ترین سازمان سال: بازهم نام بسیج دانشجویی می‌درخشد!

بهترین اتفاق ورزشی سال: قهرمانی تیم ملی کشتی آزاد در خاک آمریکا و برگرداندن دوباره حس غرور و عزت ملی به مردم ایران (گمان کنم حسن فریدون و ظریف یه نامه به اوباما نوشتند و از اینکه پرچم ما بالاتر از کشور آمریکا قرار گرفته است، عذرخواهی کرده‌اند!!!)

بهترین فیلم و کارگردان سال: معراجی‌ها و آقا مسعود ده‌نمکی که بازهم میلیاردی شد و دماغ عده‌ای را سوزاند!

هتل‌ترین کشور سال: ایران عزیز، که اصلاً معلوم نیست کی میره؟ کی میاد؟ کی با کی ملاقات میکنه؟ کی جاسوسه؟ کی مجرمه؟ اصلاً هر کی به هرکیه...

استادترین‌استاد سال: انقدر بدیهی هست که بنده سکوت کنم بهتره...تا 21 فروردین دل من یه عالمه واسه استاد تنگ میشه...

بهترین کلبه سال: کلبه کرامت با برو بچه‌هاش!

کنه‌ترین بچه‌های اندیشکده: بچه‌های دانشکده علوم‌ارتباطات علامه، دیگه من اسم نمیارم!!!

بی اخلاق‌ترین مرد(!) سال: سازور و نوچه‌هاش!

سوتی سال: به خود بنده تعلق دارد!

با شخصیت‌ترین دختر اندیشکده: خانم خان‌بابایی که کلاً الگو هستند!

پرمشغله‌ترین دختر اندیشکده: خانم زند که هر وقت ما ایشون رو دیدیم سرشون شلوغ بود!

سحرخیزترین دختر اندیشکده: خانم خانمحمد!( بدون شرح)

وروجک‌ترین دختر اندیشکده: خانم نژادحیدری به تنهایی!

و ...(سعی کردم با دوستانی که می‌دانم ناراحت نمی‌شوند شوخی کنم وگرنه سوژه زیاده!)

در پایان امیدوارم سال 93 سالی پربرکت، پرازآرامش، سلامتی، همت و تلاش جهادی برای تک تک دوستان باشد البته از نظر سیاسی این آرزو با حضور این دولت، محال است و به همین خاطر مثل همیشه دعا می‌کنم رهبر کشورم عمری پربرکت و طولانی داشته باشند که تنها دلخوشی ما وجود ارزشمند و گرانقدر ایشان است تا لحظه ظهور امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)... مطمئناً سال پیش رو با دعای حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) برای همه شیعیان سال خوبی خواهد بود، سال نو پیشاپیش مبارک.

 

 

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۵
فطرس سورنا
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۳ ق.ظ

ردپا...

و چه شیرین است...لحظه شماری برای شروع یک سفر از جنس عشق

 

عشق؛ تنهاترین واژه این روزها...

 

بازهم دوکوهه؛ ساختمانهایی که سکوت کردهاند و سند تاریخی حضور مردان بی‌ادعایی شده‌اند که تنها دارایی‌شان عشق بود، آری آنها حضور عشق را در دوکوهه شهادت خواهند داد...

 

حس غربت هنوز هم در رمل‌های فکه یکه تازی می‌کند، فکه؛ زمین تشنه‌ای که غیرت مردان سرزمینم، سیرابش کرده است...

 

می‌ترسم از قدم گذاشتن بر خاک پاک شلمچه؛ آرام قدم بر میدارم، شاید اینجا شهیدی در خون دست و پا زده است...

 

شاید اینجا ردپای حضور مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) باشد...


 

آرام قدم برمیدارم...شاید اینجا سری از تن جدا شده باشد...و با عشق حسین(علیه السلام) جان داده باشد...

آرام قدم برمی‌دارم...شاید استخوانی، پلاکی در اینجا به یادگار باقی مانده باشد...


 

دوباره می‌رویم برای یک شروع دوباره...

 

ادعا نمی‌کنم که همانی شده‌ام که شهدا خواسته‌اند اما تلاشم را کرده‌ام، در حد وجود کم ارزش خودم ایستاده‌ام و دفاع کرده‌ام...گرچه هنوز هم  شرمنده‌ام و گناهکار...اما تا آخر ایستاده‌ام...

 

 

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۳
فطرس سورنا
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ

زنده باد مخالف!

 

تصمیم گرفته بودم که یه مدت دیگه سیاسی ننویسم و بی‌خیال نوشتن متن سیاسی بشم و برم دنبال نقدهای اجتماعی، فرهنگی و فیلم و... 

به این خاطر بود که:   

از رأی گرفتن وزرا در مجلس ننوشتم که به گمانم اگر ادامه پیدا می‌کرد:

 مثلا آقای حداد‌‌عادل فتنه‌گر خوانده می‌شد و از موسوی و کروبی به خاطر حضور پررنگ در عرصه انتخابات و حمایت از آراء مردم در انتخابات سال 88 تقدیر و تشکر می‌شد و سران ارشد ستادهای انتخاباتی این دو مرد شجاع به عنوان وزیر معرفی می‌شدند و این اصولگرایان خائن از صحنه روزگار محو می‌شدند! 

 دوستان واژه اعتدال را در حقیقت به سخره گرفته‌اند و دیگران را درازگوش فرض کرده‌اند!

از عزل و نصب‌های اخیر دولت اعتدال که مرا به یاد تشبیه

"گونی تکانی" آقای حدادعادل در مناظره می‌انداخت ننوشتم،

ننوشتم آقای نهاوندیان که تا دیروز در تیم اقتصادی دولت احمدی‌نژاد حضور داشت، که به نظر دوستان اصلاح طلب از همه لحاظ ضعیف بود و جای دفاع ندارد چرا حالا شده سوگلی دولت یازدهم!

 ننوشتم که آقای سیف،رئیس بانک دزدها، با داشتن سابقه اختلاس 123 میلیاردی در زمان ریاست بانک صادرات با دلار 7000 تومان در آن زمان! حالا شده رئیس کل بانک مرکزی!!!

 ننوشتم که رئیس مجمع تشخیص مصلحت(!) نظام موقعیت حساس کشور مظلوم سوریه را کمتر از روسیه و چین درک می‌کند! (اینجاست که باید گفت مارادونا رو ول کن، اکبر و بچسب...)

ننوشتم که وزیر امورخارجه دولت اعتدال در توییتر خود عید"روش هشانا" سال نو عبری را به دختر نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان ایالات متحده تبریک گفته و از هولوکاست دفاع کرده و... (دختر نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در پاسخ به تبریک وزیر خارجه کشورمان نوشت:

متشکرم، سال جدید اگر با پایان انکار

 هلوکاست از

سوی ایران همراه بود شیرین تر می‌شد.

ظریف نیز در پاسخ نوشت:

 

 ایران هیچ گاه هلوکاست را انکار نکرده است، فردی که هلوکاست را انکار کرد، رفت. سال جدید مبارک .


رد و بدل شدن نظرات درباره هلوکاست و بازتاب آن میان وزیر خارجه ایران و دختر نانسی پلوسی به طور گسترده مورد توجه کاربران اینترنت قرار گرفته و منتشر شد.) یعنی وزیر یک کشور انقدر نمی‌فهمد که هنگامی در جایگاه وزارت یک کشور قرار می‌گیرد نباید نظر شخصی خودش را که با افکار عمومی در تناقض است، ابراز کند و دشمن را شاد کند.

از سر دادن شعار زنده باد مخالف که گوش فلک را کر کرده بود و بعد با این شعار بود که حکم اخراج الهه راستگو را امضاء کردند و دمکراسی خودشان را برای دیگران رو کردند، البته ما به این حرف‌های مفت ــ معادل واژه ارزان و رایگان ــ اصلاح طلبان عادت کرده ایم. (معادل آوردم که دوستان باز نفرمایند توهین نکنید در نوشته‌ها، این‌ها توهین نیست دوستان، صفتی است که برازنده عده‌ای می‌باشد و مطلب را قابل فهم‌تر می‌کند!) جالب است که به راستگو صفت دو رویی می‌دهند در صورتی که دو روتر و دروغگو‌تر از همه خودشان هستند، که در محفل‌های خصوصی‌شان نقشه براندازی نظام را می‌کشند و در ظاهر حفظ دین و حمایت از ولایت فقیه شعارشان است.

 

این دولت می‌خواست در مدت 100 روز کشور را سروسامان دهد اما به گمانم با این سرعت و شیب عملکرد، واژه ویرانی مناسب‌تر است!

و حالا که به ابتدای نوشته‌ام نگاه می‌کنم می‌بینم که نه، انگار نمی‌شود که در این روزها سیاسی ننوشت...

 

     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۲
فطرس سورنا
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ب.ظ

دوئل علمی با حق؟!

 

هنگامی که نام وزیر پیشنهادی دولت یازدهم، برای بدست گرفتن سکان اقتصاد بحران زده کشور را شنیدم فهمیدم که درست فکر می‌کردیم، شاید در ظاهر دولت قبلی در دست اصولگرایان بود اما نظریه پردازان اصلی، افراد تکنوکراتی بودند که نظام فکری لیبرالی مخصوص به خودشان را داشتند. (به نام اصولگرایان، به کام لیبرال‌ها!)  

طیب‌نیا، استاد اقتصاد نام آشنای دانشگاه تهران که مرد سایه دولت‌ها لقب گرفته است و اینجاست که معلوم می‌شود برای اقتصاد مریض ما، دولت اصولگرا یا اصلاح‌طلب فرقی ندارد و مهم این است که لانه اقتصاد لیبرال‌ها در امن و امان باشد و به نوعی فقط رئیس دولت‌ها عوض می‌شود! هنگامی که صحبت‌های جمشید پژویان مرد اول اقتصاد دولت نهم و دهم را در مجله تجارت می‌خوانیم متوجه می‌شویم چه کلاه گشادی بر سر‌اصولگرایان رفته و جالب اینجاست که ما را به دوئل علمی فرا می‌خواند! (بخشی از این صحبت‌ها در انتهای طلب آورده  شده‌است.) جمشید پژویان، فردی که اعتقاد دارد اسلام  درباره موضوع مهم و حیاتی "اقتصاد" مکتب و راه و روشی ندارد و به همین دلیل نمی‌شود اقتصاد را اسلامی کرد!

 



بله آقای پژویان، اقتصاد کثیف و ربوی یعنی؛ شما، اولین کسی که در صف خیانت به اقتصاد ایران ایستاده به همراه شاگردانش، اگر به دزد هم بگویی تو دزدی روشن است که ناراحت می‌شود، ناراحتی شما هم از این دست عکس‌العمل‌هاست! ما خوب می‌بینیم که چطور به قول شما اقتصاد علمی و متداول به جان اقتصاد غرب افتاده و آنها را از درون به اضمحلال کشانیده ‌است پس شما هم ببینید، شکی نیست در اینکه ما در یک حمله اقتصادی هستیم اما احساس نگرانی و جنگیدن شما در جبهه حق خنده‌آوراست. آیا شما واقعاً بعد از 30 سال تدریس در دانشگاه و دیدن این وضع اقتصاد کشور که مقصر اول آن، افرادی از جنس خودتان است را راضی کننده می‌دانید؟ شما از پاسخ دادن به سوالات  دانشجویان منتقد خود هم عاجز هستید چه رسد به دوئل با منتقدان! دوستانی که خرده می‌گیرند، نباید با لحن تند صحبت کرد حالا بیایند با لحن آرام جواب گستاخی پژویان را بدهند! هرچقدر که در دانشگاهها و سر کلاس این دست استادها با سکوت و آرامش رفتار کردیم برایمان بس است. در برخورد با اینها زبان منطق و استدلال تنها با موضع قدرت بالا به پایین چاره‌ساز است نه اینکه منطق خودمان را آرام در گوششان زمزمه کنیم که اگر اینگونه بود تا امروز باید جواب می‌داد و امروز شاهد توهین بی‌شرمانه این افراد معلوم‌الحال به دین اسلام نبودیم و از آنجایی که ما دوستانمان را می‌شناسیم بعید می‌دانم که یک گروه، تشکل دانشجویی، بسیج دانشجویی  و... جواب محکم و دندان شکنی به این متعرضان بدهند و دریغ از انتشار یک بیانیه در دفاع از اسلام مظلوم!

هنگامی که فریاد زده ‌شد نظام بانکداری ایران ربوی است و لقمه‌های مردم آلوده به رباست، صدا از هیچ کس درنیامد!

هنگامی که آیت الله جوادی آملی به رئیس مجلس فرمودند: 80 درصد اقتصاد ربوی است، صدا از هیچ کس در نیامد!

هنگامی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تبلیغ ربا کرد و در سریال‌های ماه مبارک رمضان بر سر سفره افطار مردم، بانک و موسسه‌های مالی و اعتباری را مهمان کرد، صدا از هیچ کس در نیامد!

پس شما که ادعای مسلمانی دارید و به فرمان الهی یک ماه در گرمای تابستان روزه‌دار هستید، چرا به دستور اسلام که ربا را جنگ با خدا می‌داند، در مقابل رباخواران سکوت کرده‌اید؟ نکند دوباره شکم‌ها از حرام پر شده و صدای حق شنیده نمی‌شود؟ مردم سردرگم شده‌اند، مراجع محترم تقلید می‌فرمایند که نظام بانکداری ربوی است، با دفترهایشان که تماس گرفته می‌شود می‌گویند، اشکالی ندارد! بالاخره ما نفهمیدیم اشکال دارد یا ندارد؟!

لااقل حوزه علمیه قم به خودش بیاید، دست از سر فلسفه ملاصدرا بردارد و برای مرض فعلی جامعه خودش فکر چاره کند.

کرسی آزاد اندیشی فقهی که خواسته صریح امام خامنه‌ای(مدظله العالی) در تاریخ 16/6/1390 بوده چرا تاکنون شروع به کار نکرده‌است؟ چرا نظام سازی و بانکداری بدون‌ربا که خواسته ایشان است به فراموشی سپرده شده‌است؟ چرا عده‌ای اصرار دارند حرام خدا را حلال جلوه دهند؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری با تیم اقتصادی دکتر جلیلی مخالف بودیم به خاطر افراد لیبرالی بود که پشت سر ایشان پنهان شده بودند. وقتی اسم اقتصاد ربوی به میان می‌آید دیگر فرقی بین   زاهدی‌وفا استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(علیه السلام) و جمشید پژویان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی نیست. اگر دولت اصولگرایان در زمینه اقتصادی شکست خورد به خاطر این بود که کار را به تکنوکرات‌های لیبرال سپرد و به خواب عمیق رفت. لااقل در برخورد با دولت یازدهم مطمئن هستیم که ظاهر و باطنش مثل هم است و اینگونه مبارزه کردن راحت تر است. از دشمن جز خیانت و دشمنی انتظاری نیست اما این دوست است که گاه با نسنجیده عمل کردن به جنگ با خدا می‌رود. ما در ظاهر جمهوری اسلامی هستیم اما در باطن اقتصاد غربی و سکولار را سرمشق خود قرار می‌دهیم. به هرحال سنت خدا تغییر بردار نیست و خداوند با هیچ قومی عهد اخوت نبسته است و اگر با همین روند پیش برویم ما هم در جنگ با خدا سهیم شده‌ایم و سرانجامی جز زوال و فروپاشی در انتظارمان نیست همان‌گونه که امروزغرب دارد روبه زوال و فروپاشی می‌رود و ای کاش عده‌ای به جای پرستش غرب بحران زده به اصل خود باز می‌گشتند.

 

 

پژویان: اقتصاد یعنی من!


جمشید پژویان، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رییس شورای رقابت در گفتگو با یک هفته‌نامه درباره تفکرات اقتصادی خود سخن گفته است. او در این گفتگو می‌گوید: من بودم که برای اولین بار اقتصاد بخش عمومی را در ایران درس دادم. آنچه در حال حاضر در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود در اصل چیزی است که تدریس آن را بنده شروع کردم و میراثی از علم و دیدگاه من است.


بخش هایی از این گفت و گو در ادامه آمده است:

*  در این مورد که چه افرادی به علم اقتصاد خیانت کرده‌اند اتفاقاً فهرستی از افراد و جریان‌های مشخص دارم و معتقدم اکثر این آقایان به داشته‌های علمی خود خیانت کرده‌اند اما من به اندازه یک مو از اعتقادات و دانشی که آموخته‌ام، عقب‌نشینی نکرده‌ام.

*  پشت علم اقتصاد محکم ایستاده‌ام و از آن دفاع کردم. شاید به خاطر این دفاع قاطعانه باشد که امروز انگ خیانت را به من می‌زنند. سند آن هم حداقل در دو مورد موجود است. یکی در دولت آقای هاشمی که من مصرانه به دنبال راه‌حل‌هایی برای کاهش فقر در کشور بودم و بحث اقشار آسیب‌پذیر را پیگیری می‌کردم که آقای مرحوم دکتر نوربخش هم در جریان این کارها بودند. سند دوم هم مجموعه تلاش‌هایی است که در 30 سال گذشته در مورد بزرگ‌ترین اصلاح ساختار اقتصاد ایران پیگیری کردم که خوشبختانه در دولت آقای احمدی‌نژاد با نام هدفمندی یارانه‌ها شروع شد.

* بنده هیچ‌‌گاه به طور مستقیم مشاور اقتصادی آقای احمدی‌نژاد نبوده‌ام و به ایشان مشاوره اقتصادی نداده‌ام. معمولاً نظراتم را درباره رویکرد اقتصادی دولت با چند تن از دانشجویان سابقم مانند دکتر حسینی و دکتر فرزین در میان می‌گذاشتم و مثلاً اشاره می‌کردم که این سیاست یا آن سیاست ممکن است جواب بدهد و بهتر است چگونه اقتصاد کشور را مدیریت کنند.

* من معتقدم آنها که منتظر می‌مانند یا دیگران را منتظر می‌گذارند تا شرایط برای اصلاح ساختار مطلوب شود، همان‌ها هستند که نمی‌خواهند هیچ اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران صورت گیرد. این‌گونه تفکرات، اصلاح ساختار اقتصادی کشور را برای سال‌های طولانی به تعویق می‌اندازد. آنهایی که بعد از انقلاب به جای اینکه متکی بر اصول اقتصاد، سیاستگذاری کنند، آزمون و خطا کردند، دچار اشتباه شدند. آنها که سراغ راه‌حل‌های کلان اقتصادی رفتند. آنهایی که جلوی اصلاح قیمت‌ها را گرفتند و دولت را تا توانستند بزرگ کردند و از حجم بخش خصوصی کاستند. آنهایی که حتی می‌خواستند تجارت را هم دولتی کنند. آنهایی که به جای اصلاح ساختار اقتصاد به اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی بانک جهانی تن دادند؛ و فقط نرخ ارز را مشکل می‌دانستند هر چند ارز نیز یکی از مشکلات ساختاری بود، ولی کلید حل مسائل ساختاری نبود، آنها اقتصاد کشور را دچار مشکل کردند.

عده‌ای بحث اقتصاد اسلامی را مطرح کردند و سطح دین را به عنوان سندی بالا‌دستی و یک مکتب فکری در حوزه اقتصاد یک کشور خاص پایین آوردند. فکر کردند با طرح این ماجرا می‌توانند اقتصاد علمی و اقتصاد متداول را کنار بگذارند. اگرنه ما از نظر تئوری‌ها و نظریه‌های اقتصادی هنوز چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم

* اقتصاد اسلامی ناشی از نگاهی بود که یک عده می‌گفتند ایدئولوژی اسلامی نسبت به هر ایدئولوژی دیگر برتری دارد و در برخی از اصول متفاوت است. درست است که در اسلام تفاوت‌های مثبتی وجود دارد اما نمی‌توان گفت ادیان دارای مکتب خاص اقتصادی هستند. بلکه نرم‌ها و دستوراتی در اسلام وجود دارد که در اقتصاد تاثیر مثبت می‌گذارند. بنابراین نمی‌توان گفت اقتصاد اسلامی رویکردی خاص دین اسلام است و اقتصاد مسیحی خاص مسیحیت.  

* عده‌ای بحث اقتصاد اسلامی را مطرح کردند و سطح دین را به عنوان سندی بالا‌دستی و یک مکتب فکری در حوزه اقتصاد یک کشور خاص پایین آوردند. فکر کردند با طرح این ماجرا می‌توانند اقتصاد علمی و اقتصاد متداول را کنار بگذارند. اگرنه ما از نظر تئوری‌ها و نظریه‌های اقتصادی هنوز چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم.

*  من اقتصاددان هستم، همین و بس. شاید تنها کسی بودم که تحصیلات خود را در اقتصاد بخش عمومی، زمانی که تازه داشت این شاخه از دانش اقتصاد شکل می‌گرفت و هنوز فراگیر نشده بود، آموختم و تز خود را در این باره نوشتم. بعد از اینکه برگشتم همواره مطالعاتم در این حیطه بوده است. من بودم که برای اولین بار اقتصاد بخش عمومی را در ایران درس دادم. آنچه در حال حاضر در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود در اصل چیزی است که تدریس آن را بنده شروع کردم و میراثی از علم و دیدگاه من است.

* نه آقای احمدی‌نژاد و نه هیچ کدام از روسای جمهور قبلی تحصیلات اقتصادی نداشتند،‌ در نتیجه باید دید آن کسانی که مباحث اقتصادی را برای این روسای جمهور به عنوان مشاور و غیره  مطرح می‌کنند چه دیدگاه‌هایی را داشته‌اند و دارند.

* من معتقد نیستم که اجرای قانون هدفمندی با شکست مواجه شده باشد. شاید در برخی موارد اجرای آن به درستی صورت نگرفت اما دستاوردهای زیادی برای اقتصاد کشور داشت. توزیع درآمد اصلاح شد.

* می‌توانم بگویم تورمی که ناشی از هدفمندی یارانه‌ها باشد بیشتر از حدود 10 تا 15 درصد نیست. اولاً نقدینگی ربط زیادی به هدفمندی ندارد، چون اگر هدفمندی اجرا می‌شد، اثری بر روی نقدینگی نمی‌گذاشت.

 *  شورای رقابت نمی‌تواند بدون عیب باشد. قانون مربوط به شکل‌گیری این شورا حدود 15 سال پیش طراحی و نوشته شد که این هم جزو دستاوردهای مطالعات جمعی ما بوده است.

* مصاحبه آقای غضنفری وزیر صنعت (علیه من و شورای رقابت)  باعث تعجب من شد. نمی‌دانم،‌ چه چیزی یک‌شبه موجب تغییر 180 درجه‌ای نظر ایشان در خصوص شورای رقابت شد. تا قبل از اینکه آن حرف‌ها را بزنند کاملاً با بنده همسو بودند و حتی در مورد سازمان حمایت پیشنهاد دادند آن بخشی که با وظایف ما تداخل دارد،‌ جدا یا منحل شود. حتی می‌گفتند از ساختمان چهار طبقه شما دو طبقه‌اش باید برای ما باشد تا با هم تعامل داشته باشیم. وزارت صنعت و معدن و تجارت مسوول سیاستگذاری در بخش صنعت و بازرگانی کشور است نه اینکه سیاستگذار در مسائل اقتصادی.

*   وقتی شما مورد حمله قرار می‌گیرید، می‌توانید بگویید من جزو مدافعان دفاع نیستم؟ ما الان در مقابل حمله اقتصادی قرار داریم و قطعاً هم باید دفاع کنیم. عین یک دفاع نظامی، خیلی مهم است که ما به چه طریقی این دفاع را از نظر اقتصادی انجام دهیم.

مصاحبه آقای غضنفری وزیر صنعت (علیه من و شورای رقابت)  باعث تعجب من شد. نمی‌دانم،‌ چه چیزی یک‌شبه موجب تغییر 180 درجه‌ای نظر ایشان در خصوص شورای رقابت شد. تا قبل از اینکه آن حرف‌ها را بزنند کاملاً با بنده همسو بودند و حتی در مورد سازمان حمایت پیشنهاد دادند آن بخشی که با وظایف ما تداخل دارد،‌ جدا یا منحل شود

 * تصور می‌کنم تهمت‌هایی که درباره پوپولیست بودن به این دولت می‌زنند، بی‌انصافی است. چون در کل تفاوت قابل ملاحظه‌ای از نظر رویکرد سیاسی و اجتماعی با دیگر دولت‌ها نداشته است. ولی به هر حال من تلاشم این است که به دولت‌هایی که سیاستگذاری‌هایشان به نفع مردم است کمک کنم. حتی اگر یک دولت پوپولیست سیاسی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی مردم بخواهد عمل کند من آن را پیشنهاد می‌کنم زیرا من قصد سرنگونی دولتی را ندارم چون هدف من غیر سیاسی است و در جهت منافع مردم است.

*  وقتی که 30 سال در دانشگاه تدریس کنی و نتیجه پژوهش‌های خود را ببینی معلوم است راضی به نظر خواهی رسید. شورای رقابت و قانون هدفمندی به طور غیر‌مستقیم از یادگارهای من در اقتصاد ایران است. به این افتخار می‌کنم که توصیه من برای افزایش قیمت خرید گندم موجب شد فقر روستاها ظرف سه، چهار سال، از 30 درصد به حول و حوش 14 درصد برسد.

بخش اقتصاد تبیان

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۸
فطرس سورنا
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ

خدایا به امید تو...

شنبه 12 مرداد ماه سال 1392



روزی که رئیس جمهورمنتخب ملت حکم تنفیذ خود را از دست ولی امر مسلمین  امام خامنه‌ای(مدظله العالی) می‌گیرد و دولت یازدهم شروع به کار می‌کند. امیدوارم که پایان کار این دولت همراه با خدمت صادقانه و خالصانه برای خدا ومردم، عزت و شرف روزافزون برای کشور باعظمتم و تبعیت محض از ولایت فقیه باشد و در چهار سال آتی شاهد به راه افتادن جریان 18 تیر دیگری نباشیم، دیگر میوه جنگ عراق در ایران چیده نشود و ایران محور شرارت در منطقه قرار نگیرد و...


چهار سالی که هربار رئیس جمهور منتخب در سازمان ملل شروع به سخنرانی می‌کند، مثل 8 سال گذشته احساس افتخار و غرور کنیم و دولتمردان کشورم ایمان داشته باشند به اینکه آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و رژیم اشغالگر صهیونیست باید از صحنه روزگار محو شود.

مهم نیست که فردی  مثل محمود سریع‌القلم که در مرکز مطالعات تحقیقات استراتژیک نظام (زیر نظر حسن فریدون) عضو ثابت است، معتقد به برقراری رابطه با کدخداشون، امریکاست یا اصرار به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر صهیونیست دارد، مهم این است که مردم مسلمان وغیور کشورم در راهپیمایی روز قدس با لبان تشنه فریاد مرگ برآمریکا و اسرائیل سر می‌دهند و نقشه‌های شوم افرادی همچون سریع‌القلم را پاره پاره می‌کنند.


سریع‌القلم به تازگی در مجله راهبرد تعاریف جدیدی از سیاست ... خودش ارائه کرده‌است و به گفته خودش بعد از 8 سال به آرزویش برای نوشتن این مقاله رسیده‌است و چون در این 8 سال موقعیت فراهم نبوده شروع به عقده گشایی کرده‌است.

                 

دوست عزیز شما اگر مرد بودید، درطول همین 8 سال هم می‌توانستید تفکرات پست و عقیم خویش را در سایت‌هایی همچون تابناک و یا روزنامه‌های اصلاح طلبان منتشر کنید، ای کاش قلمتان هم مثل اسمتان سریع بود نه با تأخیر 8 ساله!


  انگار شما هم بوهایی به مشامتان رسیده است که جرأت کرده‌اید از لاک خودتان دربیایید. سخنگوی بدبختی که در دانشگاه شهید بهشتی مثلاً استاد سیاست هستی، درس بز‌دلی به شاگردانت می‌دهی؟بعضی از دوستان، توهم استادی می‌زنند و فکر می‌کنند یاوه‌گویی‌هایی که تحویل چند دانشجو تازه وارد و منفعل می‌دهند، دلیل بر سواد آنهاست.

 نه، اشتباه نکن آقای سریع‌القلم، تو همیشه غلام حلقه به گوش سران اجلاس داووس هستی و قلاده ای از جنس طلا بر گردن داری که پارس کردنت نه تنها لرزه‌ای بر اندام  ما نمی اندازد بلکه ما را بیشتر به خنده وا می‌دارد. آدمی مثل تو که، کشورعربستان و ترکیه را الگوی حکومت داری می‌داند، هیچ فهمی از سیاست ندارد، که اگر داشت کشور عقب مانده‌ای مثل عربستان را الگو قرار نمی‌داد.

 تویی که اخیراً برای ما سیاست را معنا کردی و فقط خوب خوردن و شکم گنده کردن را ملاک قرار دادی، مطمئن باش که ما هرگز در مقابل هرزه‌گویی‌هایت کوتاه نخواهیم آمد، شاید برای افرادی از جنس تو دوره حماسی بودن دیگر به اتمام رسیده باشد اما، ما کاری جز حماسه آفریدن بلد نیستیم، ما در این چهار سال درس غیرت و شجاعت را به تو یاد خواهیم داد. اگر در دولت دکتر احمدی نژاد که مورد علاقه و حمایت ما بود، فردی مثل مشایی را هیچگاه به رسمیت نشناختیم و همواره در مقابلش ایستادیم، دیگر وای به حال دولت روحانی و افرادی همچون تو که سودای خیانت در سر می‌پرورانید.


راستی رئیس جمهور منتخب ملت، لطفا لیست کامل دارایی‌های خودتان را هم مشخص بفرمایید بعلاوه وزنتان!!!


خدایا، دولت یازدهم را به راه راست هدایت فرما و به ما قدرتی عطا فرما که اگر خدای نکرده انحرافی در بدنه دولت شکل گرفت، با تمام توان در مقابلش بایستیم و از آرمان واعتقاد خودمان و گفتمان انقلاب اسلامی دفاع کنیم. 

خدایا به امید تو..

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۴
فطرس سورنا