سورنا

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

هیهات منا الذلة

هنوز هم حال و هوای محرم در وجودم هست...

و باز حرف از تکرار تاریخ و تنها ماندن حسین (علیه السلام) در معرکه!

یزید زمان با مستی و دهانی که بوی شراب می‌دهد، مستانه دم از دین می‌زند و در لباس پیامبر، تیشه به ریشه دین و با پوزخندی یاران حسین (علیه السلام) را به سخره می‌گیرد و لحظه لحظه عرصه را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کند و ساده لوحانه می‌پندارد در این سرزمین کسی از مرگ می‌ترسد و با ذلت در پی دنیا و ظاهر دلفریب آن است.

چند وقتیست؛ که در دلت غوغایی برپا شده و جدال بین ماندن و رفتن اوج می‌گیرد!

چند وقتیست؛ که از حرفهای مردم شام، از طعنه‌ها و زخم‌ زبان‌ها به تنگ آمده‌ای!

چند وقتیست؛ که معجرت را از سر کشیده‌اند و آبرویت را در بازار شام به حراج گذاشته‌اند!

چند وقتیست؛ که کبودی سیلی حرامیان روی صورتت به یادگار مانده‌است!

چند وقتیست؛ که کودکان را در آغوش می‌گیری تا یزیدیان دندان به دریدنشان تیز نکنند!

چند وقتیست؛ که قامتت خمیده اما باید زنده بمانی!

چند وقتیست؛ که دلت هوای غیرت عمویت عباس (علیه السلام) را کرده‌است!

عباس(علیه السلام)؛

امان‌نامه را آورده‌اند، از حسین (علیه السلام) بگذر...

اما دل اهل حرم به وفای عمویم عباس(علیه السلام) گرم است.

با فریاد « هل من ناصر ینصرنیاستاد، به خود می‌آیم

در دلم غوغاست... چراغ‌ها خاموش می‌شود، انتخاب با توست

می‌مانی یا می‌روی؟

دلم هوای وفای عمویم عباس (علیه السلام) را کرده‌است

می‌مانم و لب از گله و شکایت می‌بندم!

می‌مانم و زخم طعنه‌ها و نیش زبان‌ها را به جان می‌خرم!

می‌مانم تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون می‌جنگم!

می‌مانم تا در قیامت شرمنده مادرم، حضرت زهرا (سلام الله علیها) نباشم

تا آخر ایستاده‌ام

یا اباالفضل‌العباس

۳۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۸:۴۳
فطرس سورنا
پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ

دلتنگی...


چند وقتیست، دلم تنگ
" محرم" شده است...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۰
فطرس سورنا