سورنا

جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ

هنر، دمیدن روح تعهد در انسان هاست...

ما انگار باید عادت کنیم به اینکه پای فیلم های ساخت هالیوود بنشینیم و غبطه بخوریم به اینکه چگونه آنها حرف های خودشان را جهانی می کنند و به سایر ملل عرضه می دارند و آن وقت ما با داشتن پشتوانه های عظیم فکری از زدن یک حرف در طراز جهانی عاجز و ناتوانیم!

"هنر، دمیدن روح تعهد در انسان هاست" داشتم به این جمله پرمعنای حضرت امام خمینی (ره) فکر می کردم و با خود می گفتم: به راستی ما بعد از اینکه سه دهه از عمر انقلابمان گذشته است در زمینه هنر و مخصوصاً عرصه سینما در کجای نقشه ایستادیم؟

(وقتی به نقشه نگاه کردم پشیمون شدم از این فکری که کردم!)

به راستی ما چقدر توانستیم هنر واقعی را به جهان تشنه تعالی و کمال عرضه کنیم؟

چقدر توانستیم حرفهای جهانی خودمان را در غالب این گفتمان به جهانیان عرضه کنیم؟ و در مقابل سینمای هالیوود چقدر توانسته است حرفهای کم عمق خودش را جهانی کند و به دیگر نقاط جهان صادر نماید و چقدر در اغوا کردن بشر موفق بوده است؟

بگذارید منصفانه به  بعضی از آثار خودمان و آنها نگاهی بیندازیم؛

فیلم سال نخست، فیلمی به ظاهر طنز که توانسته است اعتقادات عمیق دینی ما را به سخره و هجو بگیرد، تا آن جایی که با به سخره گرفتن هبوط آدم و حوا، شهادت هابیل توسط برادرش قابیل ، ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام) توسط حضرت ابراهیم (علیه السلام) به فرمان خدا ونشان دادن قوم سدوم بعنوان یک جامعه دمکراتیک و الگو حتی مخاطب مسلمان و معتقد را هم با این هجوگویی همراه می سازد و لبخندی از سر ناچاری و آشفتگی بر لبانش می نشاند.(به سخره گرفتن اعتقادات دینی مسلمانان توسط فیلمسازان هالیوود وعکس العمل منفعلانه ما در مقابل این بی حرمتی ها!!!!)

ساختن فیلم های پروتاگونیستی و خلق کردن  قهرمانانی همچون: سوپرمن، بتمن، مرد عنکبوتی ( لباسی که به تن آنهاست به رنگ پرچم ایالات متحده آمریکاست)، آکرومن، بن تن و... و عرضه کردن آنها به جهانیان به عنوان تنها ناجی نجات دهنده بشر حسی را جز حس ناتوانی به مخاطب غیرآمریکایی خود القا نمی کند که این خود به تنهایی می تواند هدفی مطلوب برای متفکران و فیلمسازان هالیوود باشد.

متأسفانه باید بگوییم که شاید از منظری آنها هنرمندانه توانسته اند مهدویت و ظهور منجی را به تصویر بکشند.( با این تفاوت که ما مسلمانان اعتقاد به منجی داریم که منظور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اینکه باید خودمان را لایق دیدار ایشان کنیم تا ظهور اتفاق بیفتد اما در شخصیت هایی همچون: سوپرمن، یک ناجی به کمک افراد می آید، بدون اینکه مردم تلاشی برای رسیدن به وضع مطلوب و نجات خود بکنند.)

و...

حال نگاهی تأسف انگیز بر بعضی از فیلم های فیلمسازان ایرانی که فعلاً درونیات کثیف خود را هنرمندانه (!) بر روی صحنه می نگارند و حدیث نفس خود را فریاد می زنند. افرادی مانند: آقای ثقفی، درونیات خودشان را که نشأت گرفته از روح بیمارشان است را در فیلم هایی همچون: مرگ کسب و کار من است و همه چیز برای فروش به نمایش می گذارند و به همگان حس نا امیدی، تاریکی  و تیره بختی را القا می کنند.(یه مورچه ای افتاده بود تو یه استکان آب و فریاد می زد: وای دنیا رو داره آب می بره!)

 فیلمسازانی که در سینمای آنتاگونیستی غرق شده اند و دنیا را خالی از امید و تیرو تار می بینند و این عینک غبار گرفته خود را به چشم همگان می زنند. سینمای امروز ما، سینمایی مریض و فلج است که هنوز درگیر تقابل سنت ومدرنیته است. فیلم هایی مثل: پوپک و مش ماشاا...،به خاطر پونه و ... دست آورد سخیف افرادی همچون: فرزاد ﻣﺆتمن  و... است.

سینمایی که نتوانسته است تصویری روشن از مرد (نماد قدرت) و مردانگی به جامعه ارائه نماید و همواره در فیلم ها به دنبال بازیگران مرد، زن صفت می گردند و غیرت و مردانگی را به خاک سپرده اند.

تا هنگامی که سینمای Absurd * ما با سردمدارانی همچون: اسماعیل خلج، فرهاد آئیش و جناب آقای کاهانی در تئاتر و سینما جولان می دهد، انتظار دیدن فیلم های پروتاگونیستی، بسیار انتظار نا به جایی است.

آری، عده ای به اصطلاح فیلمساز با زدن آروغ های روشن فکری قصد دارند سینمای ما را به مسلخ ببرند.

سینمای Absurd ما، یک سینمای  مزخرف و بیهوده است که قصد ندارد سایه شوم خودش را از سر ما بردارد و فیلمسازان ما به خوبی این دکترین Absurd یعنی اینکه انسان از هیچ جا نیامده است و به هیچ جا نمی رود را به خوبی در عنوان فیلم هایی از جمله:

بیخود و بی جهت، هیچ، خوابم میاد و...نشان می دهد.

بله، هالیوود باید سروری کند و باورهای خودش را به جهانیان تزریق نماید و ما باید فعلاً به جدایی نادرها از سیمین ها فکر کنیم و به دنبال زندگی خصوصی افراد باشیم تا ببینیم چه کسی مادرش است !؟

ما فعلاً باید با شاگردان شهید آوینی بر سر اینکه یکی از کارکردهای سینما، رساندن پیام است مذاکره کنیم و ثابت کنیم که "یکی از رسالت های سینما رساندن پیام به مخاطب است." ما فعلاً باید خفتگانی را از خواب بیدار کنیم:

افسوس که این مزرعه را آب گرفته

دهقان مصیبت زده را خواب گرفته

ما به امید خدا شاگردانی را تربیت خواهیم کرد تا هرگز حتی برای لحظه ای خواب غفلت به چشمانشان نیاید.

و اما کسانی که خواب نیستند و عمداً گرد سیاهی، ناامیدی و پوچی را بر چهره جامعه می پاشند، بدانند که روزی رسوا خواهند شد و آن روز دیر نیست ...



* نمایشهای این مکتب ، به بیان هستی بی معنی و کوششهای بیهوده انسان میپردازد.ابزوردیسم ها در آثارشان صحنه هایی را خلق می کنند که پایان شان همان تکرار آغازین اثر است؛ طرح داستان در این نمایش ها فاقد گستردگی معمول و موجود در سایر آثار نمایشی است .

                                                                                                    

نظرات  (۲)

وقتی در زمانی زندگی میکنی که حتی خاص ترین رفتار انسانی شما را به
پوچی می سپارند . وبرای شاد زیستن و خندیدن  تایم های بی معنا میگیرند (خندوانه ) و القا میکنند که حتی خنده مصنوعی روح خسته و آزرده نسل امروز را شاداب میکند شما به دنبال پروتاگونیستی در سینما هستی . آیا سینمای هند با کپی از سینما هالیودد و خلق قهرمانهای
 آنگونه تا چه اندازه موفق به ادامه استقلال سینمایی خود شده است .

   کیرکگارد این راه را "دیوانگی شیطان وار" تلقی می کرد و  کامو کسانی که این راه را انتخاب می‌کنند قهرمانان پوچی یا «absurd heroes» نامیده است.

کامو این روند را نوعی خودکشی فلسفی می انگارد.ادامه دادن به زندگی در حالی که  می دانی پوچ است.

مختصات کامل این تفکر در فلسفه  بخوبی مشخص است. گسترش این نوع تفکر اولا از غفلت و نا آگاهی ماست و در ثانی در همان تفکرات فلسفی راهی است که هنر آن را بعنوان انگیزه ای به جای راه دین بر می گزیند چرا که دین را نیز به عنوان  معنایی مصنوعی در نظر می گیرد تا به زندگی معنا بخشد.

 در دانشگاه های هنر و سایر مجامع نظیر آن کسی که قرار است هنرمند گردد چیزی بجز این تفکرات را در وجود خود ثبت نمی کند که چیزی بهتر از این  از او انتظار برود.

هنر امروز  و البته اگر کاملتر بخواهیم بگوییم هنری که به خورد ما داده می شود  اصولا" جایی برای  تعهد ندارد. حتی  روند شکل گیری امواج هنری به سوی دور شدن از تعهد سیر می کند. بنابراین سوپرمن آنقدر شیرین به نظر می آید که در این آشفته بازار پناهی جز او برای عالم باقی نمی ماند. واقعا" چه حیله ی مکارانه ای و چه کلاه گشادی که بر سر ما رفته است.

اینجا نیاز به آکادمی هنر ، هنر متعهد، با تمام وجود احساس می گردد.

ان شاالله.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی